مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

غمگسار

 

آخرین پست امسال را میذارم تا در دفتر خاطرات این وبلاگ ثبت بشه

به این امید که سال دیگه بیام و اگر عمری بود بخونمش ببینم به کدوم یکی از اهدافی که تعیین کرده بودم رسیده ام

پیش بینی هایی که سال پیش میکردم تماما درست از آب دراومد به غیر از سفره هفت سین

چون امسال لحظه ی تحویل سال رو  احتمالا در مترو در حال بازگشت از دانشگاه به منزل خواهم بود که حقیقتا افتخار بزرگیست برای اهل علم

خلاصه که به این حقیقت رسیدم که سال تحویل فقط توی ایرانه که حال و هوای خودشا داره و بیرون از این کهن بوم و بر،  اصلا برات فرقی نداره اول فروردینه یا اول اسفند

 اینجا چون همیشه سبزه فقط از روی برگ بعضی درختا میشه فهمید که هنوز بهار نشده


موضوع دوم اینکه احتمالا سال دیگه در همچین روزی دارم آماده ی نوشتن تزم میشم و  احتمالا کم کم دارم آماده ی اپلای برای phd میشم

موضوع سومی که باید روش خیلی فکر کنم اینه که اصلا phd بخونم یا برم سر کار

و موضوع چهارمی که حتما وقطعا  میخوام روش کار کنم یاد گرفتن یک زبان جدیده به احتمال زیاد ایتالیایی را تابستون همینجا شروع میکنم

اولین سال نو خارج از ایران برام حس خاصی نداره آدم انقدر درگیر کار و مشغله ست که اصلا نمیفهمه چطوری روز شب میشه


در آخر شما را به شنیدن نغمه ای از این بلبل خوش الحان موسیقی ایرانی دعوت میکنم که تصادفا امروز صبح شافل پلی شد و خیلی باهاش احساس نزدیکی کردم.

سال نوی همگی پیشاپیش مبارک