مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

مرحله ی انتخاب

توی این پست قرار هست مر حله ی بعد از " قبل از اینکه شروع کنیم" را توضیح بدم:

قبلا اشاره کردم که شما اول باید تصمیم بگیرید که آیا برای درس خواندن در یک کشور دیگه آماده هستید یا نه 

بعد از این مرحله حالا نوبت به انتخاب میرسه 

معمولا در این موقعیت میشه از دو دیدگاه به انتخاب هاتون نگاه کنید :

1-اولویت اول کشور مقصده : در این دیدگاه شما تصمیم میگیرید که در اون کشوری که به نظر شما شرایط بهتری داره( چه از لحاظ اقتصادی یا فرهنگی یا آب  هوایی و...)

بگردید و یک دانشگاه که رشته ی مورد نظر  شما را داشته باشه پیدا کنید. به عبارتی مهم نیست چه دانشگاهی باشه بلکه مهم ترین عامل رسیدن به اون کشوره.

2-اولویت اول دانشگاه هست: در این دیدگاه شما صرفا به دنبال یک دانشگاه سطح بالا هستید و مهم نیست اون دانشگاه توی سنگاپور باشه یا آمریکا 

 

حالا اینکه کدوم یکی از این روش ها بهتره واقعا نمیشه برای همه یک چیز مشخص گفت فقط چند مورد از تجربیاتی که ازشون اطلاع دارم را بازگو میکنم به این امید که توی تصمیم گیری بهتون کمک کنه:

1-دوستی بود که تصمیم قطعی گرفت برای آلمان اقدام کنه، آلمانی هم خوند و رفت ولی چون اینجا خیلی آدم اجتماعی بود نتونست فرهنگ و اخلاق مردم آلمان را تحمل کنه و بعد از 6 ماه برگشت.

2-دوستی بود که یک دانشگاه معروف  توی سوئد را انتخاب کرد ولی بعد از دو ترم چون هوا خیلی سرد بود و همش برف و ابر و اینا بود نتونست تحمل کنه و برگشت.

3-دوستی بود که هدف  اصلیش رسیدن به آمریکا بود . یک دانشگاه توی آمریکا پیدا کرد  و رفت ولی وقتی رفت دید دانشگاهشون توی آپارتمان 3 طبقه توی کوچه پس کوچه هاست.

 

به نظر من بهترین حالت اینکه که برای خودتون لیستی از موارد و اولویت ها تعیین کنید و  به هر دانشگاه امتیاز بدید 

اینکه چه مواردی بهتره در این لیست باشند را در پست بعدی خدمتتون عرض میکنم اگر عمری بود.



Value of ourselves

چیزی که در روند اپلای باهاش مواجه میشید و عمیقا من را به فکر فرو می بره اینه که کلا هر مدرکی از هر جایی که صادر بشه حتی برای ادارات داخل کشور هیچ ارزشی نداره و شما برای اینکه اون مدرک ارزش حقوقی پیدا کنه باید با طی کردن مراحل مختلف اداری و صد البته خرج کردن مقداری پول که گاها کم هم نیست ، اون مدرک مورد نظر را ممهور به مهر اداره یا وزارت خونه ای بکنید که مربوط به اون مدرک میشه 

چند نکته هست :

1- اینکه مدرکی که به فرض یک دانشگاه که زیر نظر وزارت علوم هست را سازمان های داخلی قبول ندارند  مگر وقتی که دوباره مهر وزارت علوم بخوره نشون میده یا ما دانشگاه را قبول نداریم یا وزارت خونه را چون با اینکار علنا داریم میگیم وزارت خونه نمیتونه به یک ارگان زیر دستش نظارت کنه.

2- اینکه برای مهر کردن مدرکی که به نحوی یک سازمان خودش صادر کرده دوباره پول دریافت بشه تا اون سازمان تاییدش کنه به طور آشکار کلاهبرداری از مردمه و به نوعی پول زور حساب میشه 

3- وقتی ما خودمون مدرک خودمون را قبول نداریم اونوقت انتظار داریم کشور های اروپایی و دیگر کشور ها مدرک ما را قبول داشته باشند!!!

Common Hate

دیروز رفته بودم دانشگاه صنعتی که با دوستان تجدید دیداری داشته باشم 

برام خیلی جالب بود همه بالاتفاق از دانشگاه ناراضی  بودند و توصیه اکید میکردند که اصلا برای ارشد یا دکترا دانشگاه صنعتی را انتخاب نکنم  خودشون هم داشتند میرفتند که دیگه پشت سرشون را نگاه نکنن

نمیدونم چرا همه ی بچه هایی که لیسانس را توی هر دانشگاهی بودند( و من باهاشون برخورد داشتم) فرقی نداره حتی شریف!!

به شدت ازش متنفر میشن 

اینم از مزایای بی شمار دانشگاه های وطنی  

Importance of having a GOAL

امروز داشتم فکر میکردم که واقعا چه چیزی باعث میشه از بین افرادی که سطح هوشی یکسانی دارند و هیچ کدومشون از لحاظ ذاتی استعداد خاصی که متمایز کننده باشه نسبت به هم ندارند به عده  همیشه نمرات  بالاتری نسبت به  بقیه بگیرند و عده همیشه ته لیست باشند

خب اون چیزی که سریع به ذهن میرسه اینه که اونی که بیشتر درس خونده طبیعتا نمره بالاتری میگیره و اونی که درس نخونه نمره نمیگیره . بله این جواب قطعا درسته و هیچ شک و شبهه ای درش نیست ولی این حواب فقط یک جواب سطحیه و باز هم علت را به درستی نشون نمیده 

به نظر من پاسخ این سوال برمیگرده به هدفی که هر شخص از تحصیل در ذهنش ترسیم کرده 

این هدفه که انگیزه ی کافی را به فرد میده تا بیشتر درس بخونه و یا انگیزه را از فرد میگیره که طرف دیگه اصلا درس و تحصیل براش مهم نباشه

متاسفانه یکی از اصلی ترین و مهم ترین مشکلات نظام آموزشی کشور همینه که دانش آموزان  را در هنگام تحصیل اصلا به فکر وادار نمیکنه که در مورد آینده شون تصمیم بگیرند طبق اون چیزی که من شخصا در جو دانشگاه ملاحظه میکنم بسیاری از دانشجو های ما اصلا نباید سمت دانشگاه میومدند و واقعا در بیرون از دانشگاه موفق تر بودند 

و دردناک تر این که حتی بعضی از دانشجویان بعد از فارغ التحصیلی شون باز هم نمیدونند میخوان چه کاری انجام بدهند. که دیگه من ترجیح میدم سکوت کنم در موردشون

اینکه همه ی دانش آموزان وارد دانشگاه بشن اصلا چیز خوبی نیست , برای مثال در کشوری مثل بریتانیا چیزی حدود 50-60% دانش آموزان وارد دانشگاه میشن که این خودشون نشون دهنده ی خیلی چیزاست

خیلی از مشکلات را باید خود مردم حل کنند و کاری از دست کسی بر نمیاد . اینکه اینقدر مدرک گرایی در بین خانواده ها رایجه ، نگاه بدی که جامعه به برخی از شغل ها داره  و خیلی چیزای دیگه که الان دیگه حوصله ندارم در موردشون بنویسم یکی از عواملی هست که باعث میشه افراد فله ای وارد دانشگاه بشن 

متاسفانه جامعه ی بیماری داریم که خودش نمیخواد درمان بشه .

I am an illiterate


تا چند ده سال پیش وقتی یک نفر به عنوان یک دانشجو به جامعه معرفی می شد به این معنی بود  که این فرد علاوه بر مهارت های تخصصی مربوط به رشته خودش، دارای مهارت های فکری و ویژگی های اخلاقی هست که اون رو از یک فرد عادی در جامعه متمایز میکنه . به طور مثال دید یک دانشجو به مسائل مختلف از یک دید سطحی نگر و عامیانه فراتر بود و با منطق و استدلال و به دور از تعصبات سعی میکرد بهینه ترین تحلیل ها را انجام بده و درست ترین تصمیم ها را اتخاذ کنه .مهم ترین ویژگی که در دانشجویان نسل قدیم وجود داشت این بود که در عین اینکه ویژگی های بالا را داشت هیچوقت خودش را جدا از جامعه نمیدونست و همیشه متواضعانه و بدون تکبر با مردم رفتار میکرد البته من خودم اون موقع نبودم ولی چند نفر از دانشجویان نسل قدیم را میشناسم و از رفتار اون ها این نتایج را گرفتم. اگر از دید خودم بخوام دلیل این امر را بیان کنم شاید بتونم به این نکته اشاره کنم که در زمان دانشجویان نسل قدیم ، تعداد افراد معدودی به دانشگاه میرفتند ولی همون تعداد معدود از با استعداد ترین و همچنین پر تلاش ترین افراد در بین اطرافیان خودشون بودند که دانشگاه و دانشجویی را نه به عنوان یک مرحله ی اجباری بلکه به عنوان یک گزینه انتخاب میکردند

اما الان با توجه به مشاهدات خودم از دانشگاه میتونم بگم که 90% از دانشجویان امروزی دانشگاه را  مرحله ای برای فرار از سربازی و به عنوان یک مرکز چاپ مدرک میشناسند. 90% دانشجویان ( 90% را دقیقا آمارگیری نکردم و فقط به جهت توصیف حالت اکثریت استفاده میکنم) نه تنها مهارت تخصصی مربوط به رشته خودشان را ندارند بلکه کاملا خودشون را بالاتر از دیگر افراد جامعه میدونند و بسیاری از کار ها را در شان خودشون نمیدونند .  دید بسیاری از  دانشجویان امروزی به مسائل ، یک دید سطحی و بدون تفکره و بدون منطق حرف هایی که در گروه دوستان و نزدیکان بیان میشه را می پذیرند و با تعصب اونا را تکرار میکنند و جالب تر ( بخوانید تاسف بارتر) اینکه وقتی دلایل منطقی را هم میشنوند به  دلیل تعصب و غرور از موضع خودشون کوتاه نمیان و انکار میکنند.  پس نتیجه میگیریم از بین این همه دانشجو فقط 10% میمونه که احتمالا اونا هم دچار فرار مغز ها و هزار ماجرای دیگه میشن.

 

اگه میخواد  90% خروجی دانشگاه ها اینجوری باشه من ترجیح میدم اعلام کنم بنده اصلا سواد ندارم .شما چطور؟؟؟