مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

مرز های شکسته

من ماجراجویی در جست و جوی گنج هستم

Fear of Change

ببخشید که این ماه نتونستم خیلی وبلاگ را آپدیت کنم یکم مشغول خرید و  جمع آوری وسایل هستم و فرصت زیادی ندارم 

موردی که میخواستم در موردش بنویسم اینه  که گاهی اوقات ممکنه در پروسه ی اپلای( معمولا در مراحل پایانی) افراد دچار شک و تردید بشن 

بعضی مواقع با خودتون  فکر میکنین  چرا دارم این کار را با خودم میکنم؟  چرا باید برم به کشوری که با فرهنگ و زبان مردمش آشنا نیستم و این همه سال دور از خانواده بمونم ؟ شهری که توی اون بزرگ شدم و حتی کوچه هاشو با اسم میشناسم رو ول کنم و برم به شهری که بدون نقشه و راهنمایی نمیتونم میدون اصلیشو پیدا کنم

بله دوستان این ها همه سوالاتی هست که موقع رفتن مثل خوره به جونتون میفته و خیلی از افراد که در یک قدمی فرودگاه هستند را منصرف میکنه

حقیقتا این سوالات برای من هم پیش اومده نه یکبار بلکه چندین بار و توی مراحل مختلف زندگیم نه فقط برای مهاجرت یا سفر به خارج از کشور

یادمه اونروزی که نتایج کنکور اومد من ارومیه بودم  وقتی برادرم بهم زنگ زد و گفت فلان رشته فلان شهر قبول شدی یه لحظه خشکم زد نمیدونستم الان خوشحالی کنم یا گریه کنم رشته همون رشته ای بود که میخواستم ولی باید میرفتم ی شهر دیگه البته باید بگم من از همون اول هم هیچوقت ی جا بند نمیشدم تا اونموقعی که دبستان و اینا بودیم همش توی کوچه داشتیم بازی میکردیم و فقط برای سه وعده اصلی تو خونه بودم بعدشم که بزرگتر شدیم برای مسابقات ورزشی همش این شهر و اون شهر بودیم موقع اعلام نتایج هم که همه دوستام پای PC بودند من  ارومیه بودم همونطور که گفتم و بعدش باید چهارسال از بهترین سال های زندگیمو دوباره میرفتم توی یک شهر دیگه خلاصه اینکه میخواستم بگم من از اینا نبودم که هیچوقت از خونه تکون نخورم و کنار مامانم باشم ولی خوب رفتن به ی شهر دیگه برای چهارسال تجربه ای بود که هیچوقت نداشتم اون موقع ترس برم داشت  گفتم چرا میخوای بری ی شهر دیگه؟

 میتونستم اون موقعی که کارنامه سبزم اومد برگردم اصفهان و دانشگاه اصفهان ی رشته دیگه بخونم ولی وقتی سبک سنگین کردم دیدم هر چیزی قیمتی داره 

ترجیح دادم که شغل و کار آیندم اونچیزی باشه که بهش علاقه دارم نه اونچیزی که با اکراه و جبر سیستم آموزشی بهم تحمیل میشه چون با شغلم تا آخر عمر سروکار دارم نه 4 سال.  

وقتی دیدم دارم همچین بهای سنگینی بابت رشته م میدم با خودم گفتم باید بهترینش بشم و دیگه چسبیدم به درس خوندن و ادامه ی ماجرا .

الان که به عقب دارم نگاه میکنم میبینم خیلی از افرادی که میشناختمشون نتونستند به اونجایی که میخواستند برسند اونایی که ازشون خبر داشتم  که توی اصفهان موندند فقط سرسری درس ها را پاس کردند و تونستند با سلام و صلوات مدرکشون را بگیرند الان هم رفتند سربازی یا کار آزاد .

چند روز پیش یکی از دوستای دوره دبیرستانمو دیدم بهم گفت فلانی تو توی دبیرستان درست خوب بود ولی خب جزو شاگرد اولای کلاس نبودی هیچوقت،  بعد رفتی تو دانشگاه ترکوندی حالا هم پذیرش گرفتی و .... .ولی شاگرد اولامون وقتی رفتند دانشگاه خیلی خوب عمل نکردند چرا؟؟؟  به شوخی گفتم ما تو دبیرستان استراحت میکردیم و تو دانشگاه استارت زدیم ، هردوتامون خندیدیم 

ولی بعدش واقعا فکر کردم چرا اینجوری شد؟ 

جوابش رو میدونستم

چون من برای راهی که انتخاب کرده بودم تاوان داده بودم. کار آسونی نیست برای ی پسر 18 ساله که بخواد دور از خانوداش زندگی کنه ولی همین باعث شد بدونم به چه بهایی راهم را انتخاب کردم و برای هدفم تلاش کنم 

شاید منم اگر بر میگشتم اصفهان همش با دوستام به گشت و گذار میگذشت و خیلی درس نمیخوندم 


بعدا فهمیدم جواب سوالی که آسون به دست میاد آسون هم فراموش میشه ولی اگر برای بدست آوردن جواب اون سوال بری 3-4 تا مرجع رو زیر رو کنی اون جواب هیچوقت از یادت نمیره 

توی زندگی هم همینه اگر بخوای همیشه توی شهر و کشور خودت بمونی و نخوای با تغییرات رو در رو بشی و فقط راحت زندگی کنی نمیتونی به کمال برسی شاید اگرمن توی اصفهان میموندم، نمیتونستم این جایی که الان هستم باشم هرچند که هنوز خیلی راه مونده ولی تا اینجا از عملکرد خودم راضی بودم

مطمئن باشید هیچ چیزی آسون بدست نمیاد و از تغییر نباید ترسید، این حرفی نیست که من بزنم بلکه بزرگترین انسان ها گفتند حتی از اون هم بزرگتر خدا که این جهان را خلق کرده توی قرآن 6 بار دستور داده : سیروا فی الارض ... 

حالا اگر اون سفر برای کسب علم هم باشه که قطعا دیگه اهمیتش خیلی بیشتر میشه حالا من نمیدونم هرکسی چقدر اعتقاد به مذهب داره ولی از دیدگاه مذهب حتی واجب میشه.

در آخر میخوام مطلبم را با این جمله از مارتین لوتر کینگ تموم کنم.

پارامتر های انتخاب 2

در این پست به ادامه ی توضیح پارامتر های انتخاب دانشگاه و کشور ها می پردازیم :

4- شرایط آب و هوایی: آقا این مورد گرچه به نظر کم اهمیت میاد ولی توی روحیه ی افراد تاثیری بس شگرف داره. مخصوصا ما ایرانی ها که همش توی  گرما و زیر آفتاب بودیم  وقتی بریم جایی که ماهی 2-3 روز بیشتر آفتاب نداشته باشه خیلی دپرس و افسرده می شیم. من این مورد را توی خیلی از افراد دیدم که مثلا از روی دیده ها و شنیده ها و بدون بررسی دقیق رفته آلمان یا کانادا و همین آب و هوای سرد و ابری باعث شده طرف افسردگی بگیره و نتونه درس بخونه و ... 

5- باز دوباره روی صحبتم با دوستانی هست که نیم نگاهی به اقامت بعد از تحصیل دارند. شرایط اقتصادی کشوری که در نظر دارید از دو نظر مهم هست اول اینکه معمولا کشور های با شرایط اقتصادی بهتر ، پوزیشن و بورس های خوبی میدن. استکبار بزرگ که توی این قضیه حرف اول رو میزنه و تند و تند به دانشجوهای مغز (Brain) بورس میده و معمولا هم بعد از تحصیل دیگه موندگار میشند 

مورد دوم اینکه هرچه اقتصاد قوی تر نیاز به نیروی کار متخصص(= دانشجو های فارغ التحصیل)  بیشتر میشه و طبیعتا موقعیت بهتری دارید برای اینکه بتونید کار پیدا کنید و اقامت دائم بگیرید

6- یکی دیگه از مواردی که مهمه ارتباطات بین المللی کشور مقصد هست. .یکم توضیح دادن در موردش سخته ولی سعی میکنم منظورم رو برسون.

اصولا کشورها روی پروژه های بزرگی که قراره اجرا بشه توافقاتی می بندند که مثلا هر قسمتی از این پروژه در یک کشور انجام میشه و دانشگاه های اون کشور ها روی این پروژه ها کار میکنند ، همین فرصت خوبیه که هم دانشجو ها دانش را به صورت عملی یاد میگیرند  و هم اینکه زمینه ای پیدا میشه برای جابه جایی دانشجوها در دانشگاه های مختلف. حالا مثلا اگر شما یک  کشوری انتخاب کنید که از جامعه جهانی جدا باشه یا اینکه روابط خیلی خوبی نداشته باشه. خب شما خودتون را از خیلی از این مزایا محروم میکنید.


 خب دوستان این بود مجموعه نکاتی که به ذهن من رسید برای اینکه بتونید موقعیت های خودتون را اولویت بندی کنید، امیدوارم  کمکتون کنه. در مطالب آینده، اگر عمری باقی بود، سعی میکنم  در مورد مسائل مالی مربوط به اپلای بیشتر توضیح بدم و اینکه برای این کار چقدر پول نیاز دارید. 

پارامتر های انتخاب (1)

در پست قبلی ،مرحله ی انتخاب، گفتم که بهترین کار ایجاد یک جدول برای امتیاز دهی و اولویت بندی دانشگاه هاست در این پست میخوام به تعدادی از پارامتر هایی که برای این کار میتونید استفاده کنید اشاره کنم.

1-اولین و مهم ترین پارامتر این هست که اگر امکانش براتون هست برای یک مدت کوتاه به اون کشور سفر کنید و ببینید اتمسفر و فضای اون کشور را دوست دارید یا نه. این کار به نظرم بهترین راه برای بدست آوردن اطلاعات در مورد هر کشوریه. اما از اونجا که برای اکثر دوستان امکان این کار وجود نداره راه حل دیگه اش که میتونه به شما دید بده این هست که سفارت اون کشور را در ایران بررسی کنید این کار دو تا مزیت داره اول اینکه از رفتار سفارت یک کشور با دانشجویان مراجعه کننده میشه تا حد زیادی به اونچیزی که احیانا هنگام مهاجرت تحصیلی به اون کشور در انتظارتون هست پی برد مثلا اگر دیدید فلان سفارتخونه همه ی دانشجو ها را مثل گوسفند بیرون  نگه میداره و هر کسی هم اعتراض کنه اون نگهبان دم در، چهارتا بدو بیراه بهش میگه بدونید که اون کشور برای دانشجوهاش ارزش قائل نمیشه و اتفاقات  خوبی در انتظارتون نخواهد بود.

 نکته ی دومش این هست که شما به راحتی میتونید کشور هایی  که گرفتن وقت سفارت هاشون پروسه های عجیب و غریبی داره را راحت حذف کنید یا اولویت پایین تر بهش بدید به طور مثال الان سفارت آلمان که داره وقت های 22 ماهه میده و معنیش این هست که شما دو سال قبل از اینکه ادمیشن لتر بیاد دستتون باید  برای وقت سفارت اقدام کرده باشید که دیگه خودتون میتونید حدیث مفصل بخوانید از این مجمل.

2-یکی دیگر از پارامتر های مهم که باید در نظر داشت فرهنگ و آداب و رسوم یک کشور هست مخصوصا اینکه اون کشور چقدر پتانسیل مهاجر پذیری داره و مردمش تعصب ندارند همچنین اینکه مردم یک کشور چقدر خون گرم هستند و زود با یک غریبه اخت میگیرند. به نظر من همه ی کشور های اروپایی کم و بیش مردمشون روی فرهنگ و ملییت خودشون تعصب دارند  پس از این لحاظ نمیشه آنچنان تفاوتی بینشون قائل شد ولی در کل کشور هایی که در جنوب اروپا هستند نسبت به شمالی ها خونگرم تر و خودمونی تر هستند از لحاظ مهاجر پذیری ،کشور هایی که میتونیم بهشون کردیت بدیم ازاین لحاظ کشور هایی مثل آمریکا ( البته الان دیگه نه) ، کانادا و استرالیا  هستند.

3- زبان های رایج در یک کشور تاثیر زیادی در مراحل بعدی زندگی شما در اون کشور داره . کشور های انگلیسی زبان ازاین نظر که زبان تحصیل شما با زبانی که به وسیله ی اون با جامعه و محیط اطراف در ارتباط هستید یکسان هست یکم راحت تره ولی از طرف دیگه شما با تحصیل در یک کشور غیر انگلیسی  میتونید اون زبان رو هم یاد بگیرید که در حقیقت با یک تیر دو نشون زدید. من خودم مورد دوم رو ترجیح میدم ولی در کل بستگی به هدف خودتون داره

خب دوستان این پست یکم طولانی شد ترجیح میدم بقیه ی پارامتر ها رو به پست بعدی موکول کنم شما هم تا اون موقع وقت کافی خواهید داشت تا روی این موارد به تامل و تدبر بپردازید

معرفی دانشگاه های اروپا: EPFL#2

در ادامه ی معرفی دانشگاه های اروپا میرسیم به شماره دو که باز هم در کشور سوئیس هست و دانشگاهی نیست جز EPFL .

این دانشگاه در شهر لوزان سویس واقعه در حالی که ETH در زوریخ هست و این یکی از عواملیه که باعث ایجاد تفاوت هایی در بین این دو شده

هر دوی این دانشگاه ها دانشگاه های معرکه ای هستند و اصولا چون بودجه و ساپورت مالی شون از یک جا میاد آنچنان تفاوتی با هم از لحاظ سطح علمی ندارند ولی خب من با توجه به مواردی که بعضی از دانشجوها در فضای مجازی بیان کرده بودند چند مورد از مهم ترین تفاوت های علمی فرهنگی و اجتماعی را این جا ذکر میکنم.

1-در دانشگاه EPFL  تقویم آموزشی از اوایل سپتامبر شروع میشه و این به این معنیه که شما هر کاری بخوای بکنی میتونی بین جولای تا سپتامبر بکنی چه کارآموزی باشه یا یک دوره RA  یا هر چیزی دیگه ای.

اما ETH  تقویم آموزشیش شامل کل سال میشه به این معنی که فصل امتحانات بعد از تعطیلات هست ( اواسط آگوست یا سپتامبر). که به دانشجوها این امکان رو میده که هرچقدر خواست برای امتحانات خودش رو آماده کنه ولی از طرف دیگه باید اینو در نظر داشت که این کار باعث میشه شما همیشه توی زوریخ بمونید که برای دانشجوهای اینترنشنال مسئله ی مهمی محسوب میشه و در حقیقت شما فقط 3 هفته از سال دانشگاه نمیرید( یک هفته توی سپتامبر و 2 هفته در دسامبر)

2- دانشگاه ETH حدود 2-3 برابر EPFL  دانشجوی اینترنشنال داره که طبیعتا نشون میده ETH بستر مناسبتری داره و شما اونجا حداقل تنها نیستید.

3- اینجور که دوستان نوشته اند هزینه ی زندگی در EPFL  لوزان مقداری کمتر هست نسبت به زوریخ.

4- در زوریخ (ETH)  مردم به زبان آلمانی صحبت میکنند و در لوزان(EPFL)  زبانشون فرانسوی هست که خب  این تفاوت زبان به معنی تفاوت فرهنگ هم هست. البته همه کسایی که شما باهاشون سروکار دارید زبان انگلیسی هم بلد هستند ولی خب طبیعتا اگر زبان محلی باهاشون حرف بزنید حساب دیگه ای روی شما باز میکنند. و توصیه ی موکد دوستان بود که اگر یکی از این زبان ها را حتی در حد ابتدایی بلد هستید اون شهری رو انتخاب کنید که به همون زبان صحبت میکنند که گویا مزایای زیادی داره.

5- هر دوی این دانشگاه ها واقعا دانشگاه های خوبی هستند ولی اینجور که از شواهد و قرائن برمیاد ظاهرا در آمریکا دانشگاه ETH شناخته تر شده هست و مطلب دیگه اینکه ETH روی دانش تئوری اهمیت بیشتری میده.

در هر صورت اگر شما توی یکی از این دانشگاه ها پذیرش شدید بدونید که قراره در کنار بهترین های رشتتون کار کنید و خیلی در مورد این چیزا حساس نشید.

مرحله ی انتخاب

توی این پست قرار هست مر حله ی بعد از " قبل از اینکه شروع کنیم" را توضیح بدم:

قبلا اشاره کردم که شما اول باید تصمیم بگیرید که آیا برای درس خواندن در یک کشور دیگه آماده هستید یا نه 

بعد از این مرحله حالا نوبت به انتخاب میرسه 

معمولا در این موقعیت میشه از دو دیدگاه به انتخاب هاتون نگاه کنید :

1-اولویت اول کشور مقصده : در این دیدگاه شما تصمیم میگیرید که در اون کشوری که به نظر شما شرایط بهتری داره( چه از لحاظ اقتصادی یا فرهنگی یا آب  هوایی و...)

بگردید و یک دانشگاه که رشته ی مورد نظر  شما را داشته باشه پیدا کنید. به عبارتی مهم نیست چه دانشگاهی باشه بلکه مهم ترین عامل رسیدن به اون کشوره.

2-اولویت اول دانشگاه هست: در این دیدگاه شما صرفا به دنبال یک دانشگاه سطح بالا هستید و مهم نیست اون دانشگاه توی سنگاپور باشه یا آمریکا 

 

حالا اینکه کدوم یکی از این روش ها بهتره واقعا نمیشه برای همه یک چیز مشخص گفت فقط چند مورد از تجربیاتی که ازشون اطلاع دارم را بازگو میکنم به این امید که توی تصمیم گیری بهتون کمک کنه:

1-دوستی بود که تصمیم قطعی گرفت برای آلمان اقدام کنه، آلمانی هم خوند و رفت ولی چون اینجا خیلی آدم اجتماعی بود نتونست فرهنگ و اخلاق مردم آلمان را تحمل کنه و بعد از 6 ماه برگشت.

2-دوستی بود که یک دانشگاه معروف  توی سوئد را انتخاب کرد ولی بعد از دو ترم چون هوا خیلی سرد بود و همش برف و ابر و اینا بود نتونست تحمل کنه و برگشت.

3-دوستی بود که هدف  اصلیش رسیدن به آمریکا بود . یک دانشگاه توی آمریکا پیدا کرد  و رفت ولی وقتی رفت دید دانشگاهشون توی آپارتمان 3 طبقه توی کوچه پس کوچه هاست.

 

به نظر من بهترین حالت اینکه که برای خودتون لیستی از موارد و اولویت ها تعیین کنید و  به هر دانشگاه امتیاز بدید 

اینکه چه مواردی بهتره در این لیست باشند را در پست بعدی خدمتتون عرض میکنم اگر عمری بود.